روزها ، من ، و بیتویی ...
سه شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۵، ۰۸:۴۴ ب.ظ
روزها از پی هم می آیند و می روند ... ای یار ، ای دلبر دل برده ز کف ... تو کجایی ؟ نامت هست و سراغت نه ... کی ترا گم کردم ؟ کجا ترا ز کف نهادم ؟ یادم نمی آید . نه از تو که از خودم نیز یادم نمی آید . و ای عجب کسی که تو را گم کند ، اول خوش را ز کف خواهد هلید . اما یادت آرامم می کند ، یاد نابت شراب جانفزای روح و روانم است . و من دیوانه ای که یادت همه دم در دل غمگین دارم . تا ببینم این یادها و نشانه ها به کجایم خواهند کشانید !!!
◆ مجید شجاعی + نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۴ساعت 23 .
۹۵/۱۰/۲۱