◆•◆ مقالات ◆•◆

●●● پایگاه نشر آثار و مکتوبات مجید شجاعی ●●●

◆•◆ مقالات ◆•◆

●●● پایگاه نشر آثار و مکتوبات مجید شجاعی ●●●

●●● با سلام و عرض ادب ●●●

مدیر این سایت مجید شجاعی ، دانش آموخته ی حوزه علمیه قم در مقطع کارشناسی ارشد می باشد . در ضمن تمامی مطالب نظر شخصی نویسنده بوده و قابل دفاع از جانب ایشان می باشد .

■ پاینده و بشکوه باشید ■

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

۵ مطلب با موضوع «ادب و عرفان» ثبت شده است

قبس من أسرار الحروف لدى محی الدین بن عربی

و هذا العلیم الشهیر بعلوم التصوف و الأسرار محیی الدین بن عربی أسهب فی الحدیث عن أسرار الحروف فی کتابه الفتوحات المکیة و ذلک فی المجلد الأول فی الصفحات من (ص ۵۱- ص ۹۱) ، و قد قسّم بحثه إلى فصلین : الأول فی معرفة الحروف و مراتبها و الحرکات و هی الحروف الصغار و ما لها من الأسماء الإلهیة، و قد لخصها شعرا بما یلی:

إن الحروف أئمة الألفاظ // شهدت بذلک ألسن الحفاظ

دارت بها الأفلاک فی ملکوته // بین النیام الخرس و الایقاظ

ألحظنهاالأسماء فی مکنونه // فبدت تعز لذلک الألحاظ

و تقول لو لا فیض وجودی ما بدت // عند الکلام حقائق الألفاظ

و قال : اعلم- أیدنا اللّه و إیاک- أنه لما کان الوجود مطلقا من غیر تقیید یتضمن المکلف و هو الحق تعالى و المکلفین و هم العالم و الحروف جامعة لما ذکرنا ، أردنا أن نبیّن مقام المکلف من هذه الحروف من المکلفین من وجه دقیق محقق لا یتبدل عند أهل الکشف إذا وقفوا علیه ... إلخ.

ثم فصل القول فی هذا الفصل و قد أعرضنا عنه لطوله و خروجه عن منهجیة کتابنا ، ثم ذکر مراتب الحروف ، و قال : اعلم وفقنا اللّه و إیاک أن الحروف أمة من الأمم مخاطبون و مکلفون ، و فیهم رسل من جنسهم و لهم أسماء من حیث هم و لا یعرف هذا إلا أهل الکشف من طریقنا ، و عالم الحروف أفصح العالم لسانا و أوضحه بیانا و هم على أقسام کأقسام العالم المعروف فی العرف... ثم فصل القول فی ماهیة کل حرف اعتبارا من الألف و لغایة الیاء.  

و فی الفصل الثانی فصل القول فی معرفة الحرکات التی تتمیز بها الکلمات و هی الحروف الصغار، و لخصها شعرا فقال :

حرکات الحروف ست و منها أظهر اللّه مثلها الکلمات

هی رفع و ثم نصب و خفض حرکات للأحرف المعربات

و هی فتح و ثم ضم و کسر حرکات للأحرف الثابتات

و أصول الکلام حذف فموت أو سکون یکون عن حرکات

هذه حالة العوالم فانظر لحیاة غریبة فی موات

و قال : اعلم أیدنا اللّه و إیاک بروح منه إنا کنا شرطنا أن نتکلم فی الحرکات فی فصل الحروف لم أطلق علیها الحروف الصغار؟ ثم أنه رأینا أنه لا فائدة فی امتزاج عالم الحرکات بعالم الحروف إلا بعد نظام الحروف و ضم بعضها إلى بعض ، فتکون کلمة عند ذلک فی الکلم و انتظامها ینظر إلى قوله تعالى فی خلقنا: فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی و هو ورود الحرکات على هذه الحروف بعد تسویتها فتقوم نشأة أخرى تسمى کلمة کما یسمى الشخص الواحد منا إنسانا فهکذا انتشأ عالم الکلمات و ألفاظ من عالم الحروف ، فالحروف للکلمات موادکالماء و التراب و النار و الهواء لإقامة نشأة أجسامنا، ثم نفخ الروح فیه الأمریّ فکان إنسانا... إلخ.  

و هکذا راح یفصل القول فی هذا الفصل إلى أن جاء إلى آخره و قد أعرضنا عنه لطوله و عدم مطابقته منهج کتابنا هذا.

إن المنهج الذی سلکه محی الدین بن عربی فی أسرار الحروف یختلف عن المنهج الذی اتبعه الأنطاکی فبعض الأسرار عند ابن عربی هی غیرها عند الأنطاکی ، و لکن کل منهما یتفق مع الآخر على الروحانیة فی الحروف و أنها ذوات و خلق من خلق اللّه تعالى، و أن الإحاطة بأسرارها جمیعا مستحیلة ، و ما لدى العلماء منها إلا القلیل ، فسبحان الذی صور کل شی ء و أتقن صنعه.

هذا و لا نرید أن نلاحق علماء الحروف و ندون ما قالوه و ما ظهر و بان لهم من أسرارها ، لأن ذلک ضرب من المستحیل ، و خارج عن نطاق البحث و القدرة ، و ما وقفنا عنده کان للدلالة على احتضان الحروف لعلوم الأسرار التی یستحیل على البشریة معرفتها إلا بالقدر الذی شاء اللّه تعالى أن یهبه إلى أنبیائه و أوصیاء أنبیائه و رسله ، و الأئمة و العلماء المقربین منه ، و الحمد للّه رب العالمین.

و من هنا قد نجد عند علماء أسرار الحروف من العلم ما لا نجده عند غیرهم لأنها من العلوم الإلهیة الموهوبة ربانیا بالدرجة الأولى أو المعطاة بإجازة من علمائها إلى من یخلفهم فی حمل تلکم الأسرار بالدرجة الثانیة ، و اللّه أعلم.

★ انشاالله بشرط حیات اولا و توفیق ثانیا برای استفاده آحاد مخاطبان ، ترجمه مطلب مهم و جذاب فوق تقدیم عزیزان مخاطب این پایگاه خواهد شد. ★

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۱۱
مجید شجاعی


" قال عیسی ابن مریم اللهم ربنآ أنزل علینا مآئدة من السمآء تکون لنا عیدا لأولنا و ءاخرنا و ءایة منک و ارزقنا و انت خیر الرازقین " سوره مبارکه مائده آیه 114.

عنکبوتان مگس قدید کنند عارفان هر دمی دو عید کنند ( حضرت مولانا ).

■ سرآغاز فصل جوشش و رویش که طلیعه ی زندگی سرشار از زایش سبز را نوید می دهد و کوچه باغهای پرگل که میعادگاه عشاق خواهد بود ، بر شما مخاطبان این پایگاه میمون و خجسته باد. امید آن دارم که روز و روزگاری گل و بلبل در انتظارتان باشد. و به هرچه و هرکه مطلوبتان است زود دست یابید.

آن را که نظر در خاک است ، عیدش خاکی و آن کس که باز اشهب و براق همتش سر در افلاک دارد ، عیدش افلاکی خواهد بود. و آن فرخ رو که که سری در آسمان و پایی در زمین دارد ، هر دم دو عید را واجد خواهد بود و این همان سر بیت معروف جناب مولاناست که در صدر این نبشتار خوش درخشید.

باری از حضرت ربوبی تمنای عاشقانه داریم که مائده از آسمان بر ملت ایران فرو فرستد که سخت نیازمندش هستیم. و با فرو فرست برکات قدسیش ، هم برای اول و هم برای آخرمان عید را شاهد باشیم. خوش باشید و رستگار ، انشاءالله.

*** بمنه و کرمه عز اسمه ***

◆ مجید شجاعی ◆ زنجان ◆

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۰۸
مجید شجاعی

روزها از پی هم می آیند و می روند ... ای یار ، ای دلبر دل برده ز کف ... تو کجایی ؟ نامت هست و سراغت نه ... کی ترا گم کردم ؟ کجا ترا ز کف نهادم ؟ یادم نمی آید . نه از تو که از خودم نیز یادم نمی آید . و ای عجب کسی که تو را گم کند ، اول خوش را ز کف خواهد هلید . اما یادت آرامم می کند ، یاد نابت شراب جانفزای روح و روانم است . و من دیوانه ای که یادت همه دم در دل غمگین دارم . تا ببینم این یادها و نشانه ها به کجایم خواهند کشانید !!!

◆ مجید شجاعی +  نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۴ساعت 23 .

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۵ ، ۲۰:۴۴
مجید شجاعی

ای امام نازنین ای مهدی صاحب زمان

در فرج تعجیل کن کامد به لب جان جهان

سوسن و سنبل دگر افسرده است و برگ ریز

شد کمانی از غمت بالای آن سرو روان

بلبلی کز فیض تو آموخت او روزی سخن

نک به کنجی بی بیان آهش رود تا آسمان !

مثل زر شد روی بستان و گلستان جهان

رنگ دستار تو گیرد گر بیایی بی گمان !

گر بیایی قامتت برپا کند یوم الجزاء

هم به قد قامت بماند چون مؤذن در اذان

دلبران بازارشان از دیدنت گردد کساد

چون ز تو آموخت باید دلبری ای جان جان

آنکه دم زد از مدینه ی فاضله اما نشد

گو بیا جنت نگر اندر زمین ، آخر زمان

حلقه زن بر گرد تو فرزانگان رخ در رخت

بنگر اینک دور عشق و عاشقی در انس و جان

ریزد از لبهای دردانه ی نبی در و گهر

میدرانند از لقائت جیب خود دردی کشان

نقطه ی پایان ندارد زانکه رسم عاشقی

می کنم خال لبت را اختتام داستان .


● سروده شد در ظهر روز جمعه ، در مدرسه دارالشفاء قم . در مورخه ی 14 مهرماه سال 1385 هجری شمسی ، مصادف با 12 رمضان المبارک سال 1427 هجری قمری .


• تقدیم به همه ی دوستان گلم : مجید شجاعی •

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۵ ، ۱۸:۱۸
مجید شجاعی

مثل مجنون ترک قیل و قال کن

بهر لیلایت الف را دال کن

هم رها کن هرچه داری غیر او

زان سپس با یاد رویش حال کن .


★ محید شجاعی ★

♥ سروده شده در زادروز فرخنده امام رضا علیه السلام در زنجان ( مورخه : 1395/5/24 ) . ♥

" ساعت دو و ربع بعد از نیمه شب . "

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۵ ، ۱۹:۲۳
مجید شجاعی